زن قاجاري و محرم (قسمت دوم)

نويسنده:رضا رمضان نرگسي
كربليئي در ادامه مي‌نويسد:
«همين‌قدر در شرح عظمت اين هنگامه مي‌توان گفت كه اين‌چنين شورش و غوغاي عظيمي را پيش از آن‌كه به عيان آيد، هيچ وهمي نمي‌انديشيد. اين جمعيت زنان كه در هنگامه‌جويي پيشاهنگ شورشيان بودند، نخست طرف خطابي را كه در نظر خود معين داشتند، به اسم شاه‌باجي، شاه‌باجي سبيلو، مخاطب ساخته،... يك مرتبه صداي ياعلي و ياحسين از تمامي اين همه مخلوق بلند شده... از اين چنين هنگامه عظيمي كه دفعتا در ميدان ارك (سلطنتي) برپا گرديد، تمامي اجزاي دولت خاصه (اهل) حرمسراي سلطنتي را وحشت و دهشت عظيمي فراگرفته از صدر تا ساقه، مضطرب و پريشان شدند... در ضمن هر فصلي نيز فريادهايي بدين مقوله بلند بود كه اي خدا! مي‌خواهند دين ما را از بين ببرند، علماي ما را بيرون كنند تا فردا عقد ما را فرنگيان ببندند، اموات ما را فرنگيان كفن و دفن كنند، بر جنازه ما، فرنگيان نماز گزارند... بالجمله، جمعيت زنان پس از اين هنگامه، از ارك مراجعت نموده، به مسجد شاه رفتند. مصادف افتاد كه در آن هنگامه آقاي امام جمعه در بالاي منبر مشغول وعظ (بر عليه نهضت تحريم ميرزاي شيرازي) و تهديد مردم بودند، به خيال اينكه شايد اين‌گونه فتنه عظيم را به پاره‌اي تهديدات بتوانند فرونشانند، جمعيت زنان هجوم آورده، همين‌كه از وضع صحبت آگاهي يافتند، يكدفعه آغاز فرياد و فغان كرده، آنجا نيز به تفصيلي كه شرح‌دادني نيست، قيامت كردند... واعظ بيچاره را به افتضاح هرچه تمام‎تر از منبر به‏زيرآورده و از آنجا دوباره به ارك مراجعت نمودند. جمعيت مردم به‌حدي شد كه تمام كوچه و بازارها تا ميدان ارك يك وصله پيوسته زن و مرد بود. راه عبور و مرور از كوچه و بازارها بالمره مسدود گرديد. فرياد و افغان واشريعتاه و وااسلاماه، ياعلي يا حسين، از تمامي اين همه مخلوق، پيوسته بلند بود. تمامي شهر به اين عظمت را چنان ضجه (و ناله) و غلغله و شور و شيون فراگرفته بود كه به وصف نتوان درآمد.» [31]
لازم به يادآوري است كه چنين تحرك سياسي‏اي منحصر به زنان پايتخت نبود؛ بلكه نمونه‌هاي مشابهي در اصفهان[32] و تبريز[33] و... گزارش شده است.
نكات مهمي كه كم‏وبيش در اجتماعات زنان مشترك بود، عبارتند از:
1ـــ رعايت حجاب كامل سنتي ايراني به‌صورت چادر و روبند (پوشش تمامي اعضاي بدن حتي وجه و كفين)
2ـــ استفاده از شعارهاي اسلامي ياعلي و ياحسين
3ـــ سردادن فرياد وااسلاماه (درد دين داشتن)
4ـــ دفاع از علما و روحانيت
شبيه همين واقعه در دوره مشروطه نيز مشاهده شده است. هرجا علماي راستين دچار مشكل مي‌شدند و زنان ايران زمين احساس مي‌كردند كه مي‌توانند كاري بكنند، به يقين انجام مي‌دادند كه به‌عنوان نمونه يكي از آن موارد ذكر مي‌شود:
«عده‌اي از زنان پس از حركت مظفرالدين شاه به‌سوي خانه اميربهادر در نزديكي آن گرد آمدند و فرياد زدند ما آقايان و پيشوايان دين را مي‌خواهيم، ما مسلمانيم و حكم آقايان را واجب‌الاطاعه مي‌دانيم، چه‌طور راضي شويم، علما را نفي بلد و تبعيد نمايند، اي شاه مسلمانان! بگو تا علماي اسلام را ذليل و خوار نگردانند، اي شاه اسلام! وقتي روس و انگليس با تو طرف شوند، شصت كرور ملت ايران به حكم اين آقايان جهاد مي‌كنند، آنها را برگردانيد.»[34]
جالب اين‌جاست كه روشنفكران عصر ما در توجيه اين وقايع تاريخي راه به خطا رفته و سعي مي‌كنند اين وقايع را با الگوهاي غربي توجيه نمايند و همه موارد شبيه اين را با يك چوب برانند و براي همه امراض نسخه‏اي مشابه بنويسند. به عنوان نمونه، خسرو معتضد و نيلوفر كسري در تحليل اين حوادث مي‌گويند: «با پيشرفت زمان و روشن شدن اذهان مردم، مردان و زنان روشنفكر و آزادانديش جامعه به اهميت نقش زنان در پيشبرد فعاليتهاي اجتماعي و مسووليت خطير خود در تكوين جامعه روشن‌تر و زيبنده‌تر پي بردند. با افزايش هشياري اجتماعي و آشنايي با علوم جديد و اصطلاحات هرچند كوچك كه در اين دوران صورت گرفت... افزايش رفت و آمدهاي خارجيها به ايران و آشنايي با شيوه زيستي بانوان ايشان.... بر اهميت اثر زنان در ايجاد جامعه فعال‌تر اذعان نمودند.» [35]
اين جملات اگرچه درخصوص محافل سري و اتحاديه غيبي نسوان[36] يا زنان درباري مثل تاج‌السلطنه[37] و يا درخصوص بانوان بعد از كشف حجاب رضاخان مي‌تواند تا حدودي صادق باشد؛ اما وقايعي كه در آن زنان براي دين قيام كرده‌اند، همانند قضيه مذكور در نهضت تنباكو يا قيام زنان ايران در جريان انقلاب اسلامي تحت رهبري امام خميني كه با هدف دفاع از اسلام و علماي دين قيام كرده و مي‌كنند را نمي‌تواند توجيه نمايد.
اشتباه عمدي يا سهوي ديگر روشنفكران عصر حاضر اين است كه درمورد حوادثي كه زنان به انگيزه غيرديني به ميدان مي‌آيند، مانند حادثه قحطي نان در سال 1277 كه زنان تظاهرات كرده و ناصرالدين شاه هنگام بازگشت از شكار با انبوه چندهزار نفري زنان روبه‌رو مي‌شود، [38] اين‌گونه حوادث را با آب‌و‌تاب شرح و تفصيل مي‌دهند؛ اما وقتي نوبت به مواردي مي‌رسد كه تنها انگيزه قيام زنان درد دين بوده، با شتاب هرچه تمام‌تر تنها به ذكر گوشه‌هايي نارسا اكتفا مي‌نمايند.

ب) بازتاب جامعه‌پذيري در سايه ارزشهاي حسيني در زمان حاضر

مشابه اين كنشها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و پس از آن نيز از زنان ايراني ديده شده است كه حضرت امام(ره) در اين‌خصوص مي‌فرمايد: «مي‌شود گفت كه اين نهضت را بانوان به پيش برده‌اند.»[39] با وجود تبليغات پنجاه ساله براي تغيير فرهنگ سنتي زنان ايران ملاحظه گرديد كه زنان ايران با لباسهاي سنتي ـــ اسلامي، رفتار اسلامي و حتي گفتار خاص مذهبي در راهپيماييها شركت مي‌نمودند، به‌عنوان مثال خانم پي‌يربلانشه، خبرنگار خارجي كه آن‌زمان در تهران حضور داشت، مي‌گويد: «يك شب پس از ساعت منع عبور و مرور با يك خانم چهل ساله (ايراني) كه كاملا غربي شده و در لندن زندگي كرده بود و در شمال تهران خانه داشت، بيرون رفتيم. يك شب در ايام قبل از محرم بود و او به محل اقامت ما در يك محله پايين شهر آمده بود. از همه طرف صداي تيراندازي مي‌آمد. ما او را به كوچه پس‌كوچه‌ها برديم تا نظاميها و مردم و فريادهاي روي پشت‌بامها را ببيند. اين نخستين‌بار بود كه پاي پياده به اين محله مي‌آمد و نخستين‌بار بود كه با مردم فقير و كوچه و خيابان كه فرياد مي‌زدند «الله اكبر» صحبت مي‌كرد. او از اينكه چادر بر سر نداشت، كاملا پريشان و سراسيمه بود، نه به اين دليل كه مي‌ترسيد، اسيد روي صورتش بپاشند؛ بلكه مي‌خواست مثل زنان ديگر باشد. مساله چادر آن‌قدرها هم مهم نبود؛ بلكه آنچه اهميت داشت، حرفهايي بود كه مردم برايمان بازگو مي‌كردند. آنان به شيوه‌اي مذهبي صحبت مي‌كردند و هميشه در پايان مي‌گفتند: «خدا حفظتان كند» و بسياري از عبارتهاي تا حدودي عرفاني.» [40]
اين وضع بعد از انقلاب نيز ادامه يافت، با نگاهي به آرشيوهاي راهپيماييها، حضور در انتخابات همگاني و به‏ويژه جنگ تحميلي مي‏توان به‏خوبي عمق واقعه را دريافت، به‌عنوان مثال: «استقبال خواهران ايثارگر از ستادهاي پشتيباني جنگ، واقعا بي‌سابقه بود، خوب است همه رزمندگان بدانند كه لباس خاكي آنها، كيف و كول‌پشتي يا ملحفه و روبالش آنها به دست چه كساني دوخته و آماده مي‌شد... مادر شهيدي بود كه در فاجعه هفتم تير پسرش شهيد شده بود؛ درحالي‌كه هنوز تري چشمهايش از اشك پاك نشده بود، شبانه‌روز در ستاد براي جبهه و رزمندگان لباس مي‌دوخت.» [41]
اما از آنجا كه نويسندگان غربي از درك چنين سرمايه عظيمي عاجز مي‌باشند و مي‏خواهند تمامي پديده‌ها را با عينك اومانيستي و عقلانيت مادي ديده و تفسير نمايند، چه‌بسا دست به قضاوتهاي بسيار نادرست مي‏زنند، به‌عنوان نمونه كلربري‌ير مي‌گويد: «وقتي جنبشي را انقلابي مي‌خوانند، برداشت مردم در غرب و از جمله خود ما نوعي پيشرفت و ترقي (به‌معناي غربي) [است]؛ يعني دگرگوني در راستاي پيشرفت و ترقي. همه اينها با پديده مذهبي زير سوال مي‌رود. درواقع، موج اعتراضهاي مذهبي براي مبارزه و مخالفت با شاه به انگاره‌هايي استناد مي‌كند كه به سيزده سده پيش بازمي‌گردند. [42] مذهب يعني حجاب يعني كهنه‌گرايي و نوعي واپس‌گرايي دست‌كم درمورد زنان.» [43] البته غربيها حق دارند، چنين جانبدارانه و غيرواقع‌بينانه به قضاوت بنشينند؛ زيرا آنان با پيش‌فرضهاي مادي خود هرگز نمي‌توانند مردم ايران را درك نمايند.

نتيجه‌گيري

وضع زنان در دنيا (به‏ويژه جوامع غربي) همواره با افراط و تفريطهاي بيشماري همراه بوده است.
امروزه، نيز زنان دنيا را در راستاي همان افراط و تفريطها به دو دسته تقسيم كرده‌اند: 1. زنان سنتي كه در خانه محبوس بوده و از امور اجتماعي بي‌خبر بلكه بيگانه بوده و از مشاركت سياسي پرهيز دارند. 2. زناني كه متجدد و امروزي بوده و همدوش مردان وارد بازار كار و اجتماع شده و در امور اجتماعي دخالت مي‌كنند.
زنان نيز بر اساس اين طرز تفكر يا راه افراط را مي‌پيمايند يا راه تفريط را يا به‏طور كامل از اجتماع فاصله مي‌گيرند و به‏ هيچ‏وجه كاري به سرنوشت اجتماع و كشور خود ندارند يا به قول خودشان آن‏قدر اجتماعي ـــ سياسي مي‌شوند كه مي‌خواهند همدوش و همراه مردان در همه عرصه‌ها حضور داشته باشند، حتي اگر اين همدوشي با فطرت خودشان و آموزه‌هاي ديني‌شان منافات داشته باشد و حتي بعضيها براي اينكه از قافله عقب نمانند كاسه داغ‌تر از آش شده و از مردم غرب نيز غربي‌تر شده‌اند.
نتيجه‌اي كه اين نوشتار بدان دست يافت، چنين است كه براساس آموزه‌هاي شيعي، بسياري از زنان ايران زمين در عصر حاضر نه اين هستند و نه آن. آنان حضرت زينب(س) و حضرت زهرا(س) را الگوي اعمال و كنشهاي خود قرار داده‌اند و با توجه به نقشهايي كه آن بزرگواران در موقعيتهاي مختلف ايفا مي‌نمودند، اينان نيز سعي دارند مانند آنها باشند.
مجالس روضه و منابر عصر حاضر همان نقش سنتي را در انقلاب اسلامي ايران نيز ايفا كردند و اين نيست؛ مگر تاثير مكتب و ارزشهاي حسيني بر مردم ايران و از جمله زنان. حماسه نهضت تنباكو دوباره در انقلاب اسلامي ايران تكرار شد و همه ديديم كه زناني كه جز به وقت ضرورت آن هم با حفظ حجاب كامل از منزل خارج نمي‌شدند، چگونه به خيابانها ريخته و با رشادتهاي خود انقلاب را به ثمر نشاندند و هرگاه كه انقلاب به كمك آنان نياز داشت، چه در پشت جبهه و چه در راهپيماييها و... حمايتهاي بي‌دريغ خود را نثار آن نمودند.
امروزه، نيز ترويج و تشويق مجالس روضه و وعظ و برگزاري آنها در منازل مي‌تواند يكي از راه‌هاي بسيار مهم در مقابله با تهاجم فرهنگي به شمار مي‏رود.

پي نوشت :

1ـــ بروس كوئن، مباني جامعه‌شناسي، ترجمه دكتر غلامعباس توسلي ـ رضا فاضل، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه‏ها «سمت» تهران، 1372، ص 85.
2ـــ محمدبن سليمان الكوفي، مناقب اميرالمؤمنين(ع)، ج 2، ص 210. متن حديث چنين است: «قال: حدثنا محمدبن الحسين الكوفي حدثنا مالك‌بن اسماعيل حدثنا قيس‌عن عبدالله‌بن عمران عن علي‌بن زيد عن سعيدبن المسيب عن علي(ع) عنه انه كان عند رسول الله (صلي الله عليه و آله) فقال: اي شي خير للمراه؟ فسكتوا فلما رجعت قلت فاطمه: اي شي خيرالنسا؟ قالت: (ان) لا يراهن الرجال. (قال علي) فذكرت ذلك للنبي (صلي الله عليه و سلم) فقال: إنما فاطمه بضعه مني رضي الله عنها. و عن علي (ع) قال: قال رسول‌الله (صلي‌الله عليه و آله و سلم): اي شي خير للمره؟ فلم يجبه احد قال: فرجعت فذكرت ذلك لفاطمه قالت: فما اجابه إنسان؟ قلت: لا. قالت: ليس شي خيرا للمراه (من) ان لا يراها الرجل و لا تراه!! قال: (فرجعت الي النبي) فأخبرته بما قالت فاطمه (فـ) قال: فاطمه بضعه من او مضغه مني.»
3ـــ بحارالانوار، العلامه المجلسي، ج 34، ص 81. متن كامل حديث چنين است: «السندي‌بن محمد، عن ابي‌البختري، عن ابي‌عبدالله، عن ابيه (عليهماالسلام) قال: تقاضي علي و فاطمه الي رسول‌الله (صلي‌الله عليه و آله) في‌الخدمه، فقضي علي فاطمه بخدمه ما دون‌الباب، و قضي علي علي بما خلفه، قال: فقالت فاطمه: فلا يعلم ما داخلني من السرور الا الله باكفائي رسول‌الله (صلي‌الله عليه و آله) تحمل رقاب‌الرجال.»
4ـــ ابن ابي الفتح الاربلي، كشف‌الغمه، ج 2، ص 102. روي عن الأصبغ‌بن نباته قال سمعت اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) يقول والله لاتكلمن بكلام لا يتكلم به غيري الا كذاب ورثت نبي‌الرحمه و زوجتي خير نساء الامه و انا خيرالوصيين و حيث يقتضي ذكرها (عليها‌السلام) ذكر شي من كلامها فلا بد من ذكر فدك اذ كانت خطبتها التي تحير البلغا و تعجز الفصحا بسبب منعها من‌التصرف فيها و كف يدها (عليها‌السلام) عنها.
5ـــ السيدابن‌طاووس الحسني، اللهوف في قتلي الطفوف (فارسي)، ص 85. متن حديث چنين است: حضرت امام جعفرصادق(ع) روايت شده است كه ساعات آخر شب بود كه حسين(ع) از مكه حركت كرد و چون اين خبر به محمدبن حنفيه رسيد، آمد و مهار ناقه‌اي كه امام(ع) بر آن سوار بود، گرفت و گفت: «برادر جان! مگر تو به من وعده ندادي كه در سخن من تامل كني؟» فرمود: «بلي.» عرض كرد: «پس براي چه در رفتن شتاب نمودي؟» حسين(ع) گفت: «پس از رفتن تو رسول خدا(ص) نزد من آمد و فرمود: «ياحسين اخرج الي العراق فان الله قد شا ان يراك قتيلا» اي حسين برو به‌سوي عراق زيرا خدا مايل است، تو را كشته ببيند. محمدبن‌حنفيه به او گفت: «انا لله و انا اليه راجعون. اكنون كه براي كشته شدن مي‌روي، اين زنها را براي چه با خود مي‌بري؟» حسين(ع) گفت: «رسول‌خدا به من فرمود «ان الله قد شا ان يراهن سبايا خداوند مي‌خواهد اين زنان را اسير ببيند.»
[6]. طالبين مي‌توانند به كتابهاي مقتل‌الحسين(ع)، ابو مخنف الازدي، صص 205 و 226؛ اعلام الوي باعلام الهدي، الشيخ‌الطبرسي، ج 1، ص 471؛ اللهوف في قتلي الطفوف، السيدابن طاووس الحسني، ص 86 مراجعه نمايند.
7ـــ مصفا، نسرين، مشاركت سياسي زنان در ايران، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1375، ص 21.
Millbrath, L, Political participation, Hand book of political Behavoir, vol. 4 (ed)
8ـــ مصفا، نسرين، همان و
Sumuel Huntington and Jean Nelson Participation no easy choice, (London: Harvard U.P, 1976)
9ـــ براي مطالعه بيشتر رك: به كتاب حكومت علم و دولت فقر (شرح حال ملاقربانعلي زنجاني) از ابوالحسني منذر.
10ـــ ناظم‌الاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، صص 92 ـــ 93.
11ـــ بروس كوئن، همان، ص 110.
12ـــ بروس كوئن، همان، ص 86.
13ـــ براي مطالعه بيشتر رك: درباره تقسيم كار اجتماعي تاليف اميل دوركيم، ترجمه باقر پرهام، نشر كتابسراي بابل 1369، صص 83 ـــ 110.
14ـــ شهرستاني، تاريخچه عزاي حسيني، ص 215.
15ـــ شهرستاني، همان، ص 216.
16ـــ شهرستاني، همان.
17ـــ فتحي، اصغر، منبر يك رسانه عمومي در اسلام، تهران، پژوهشكده علوم ارتباطي و توسعه، چاپ اول، 1358، ص 37.
18ــــ محمدبن منور، اسرارالتوحيد، 1357، ص 64.
19ـــ حجازي، بنفشه، بررسي جايگاه زن ايراني از قرن اول عصر صفوي، ص 175 و محمدبن منور، همان.
20ـــ احمد كسروي، تاريخ مشروطيت ايران.
21ــ مستوفي، عبدالله، شرح زندگاني من، ج 1، ص 277-286 و ياكوب ادوارد پولاك، سفرنامه پولاك ص 236 و دلريش، زن در دوره قاجار.
22ـــ قدسي، حسن اعظام، خاطرات من يا روشن شده تاريخ صد ساله، ص 22، و بشري دلريش، زن در دوره قاجار، ص 72.
23ـــ هدايت، مهدي قلي‌خان؛ خاطرات و خطرات، ص 88.
24ـــ دلريش، بشري، همان، ص 73؛ همچنين طالبين مي‌توانند به سفرنامه ديولافوا ص 111 درمورد عزاداري قزوين و… مراجعه كنند.
25ـــ دلريش، همان، صص 73ـــ74.
26ـــ شميم، علي‌اصغر، ايران در دوره سلطنت قاجار، چاپ سوم، انتشارات علمي، تهران، 1271، ص 370.
27ـــ معتضد، خسرو و كسري، نيلوفر، سياست و حرمسرا، صص 203 ـــ 204.
28ـــ رك: شيخ حسن كربلايي، تاريخ دخانيه، صص 167 ـــ 172 و ابراهيم تيموري، اولين مقاومت منفي در ايران، صص 102 ـــ 104.
29ـــ كربلايي، همان، ص 169.
30ـــ تيموري، ابراهيم، اولين مقاومت منفي در ايران، ص 103.
31ـــ كربلايي، حسن، تاريخ دخانيه، صص 169 ـــ 172.
32ـــ اعتمادالسلطنه، احمد حسنخان، روزنامه خاطرات، ص 1059.
33ـــ طاهرزاده، كريم، قيام اذربايجان در انقلاب مشروطه صص 84 ـــ 85.
34ـــ معتضد، خسرو و كسري، نيلوفر، سياست و...، ص 206 به نقل از حيات يحيي.
35ـــ معتضد، خسرو...، همان، ص 199.
36ـــ معتضد، خسرو...، همان، ص 209.
37ـــ معتضد، خسرو…، همان، ص 199.
38ـــ همان، به نقل از آدميت، فريدون انديشه ترقي و حكومت قانون عصر سپهسالار، صص 78 ـــ 79.
39ـــ منصورنژاد، محمد، مساله زن اسلام و فمينيسم، ص 282 به نقل از در جست‏وجوي راه امام از كلام امام، دفتر سوم.
40ـــ فوكو، ميشل، ايران روح يك جهان بي‌روح، ترجمه نيكو سرخوش ـ افشين جهانديده، نشر ني، تهران، چاپ دوم، 1380، ص 64.
41ـــ منصورنژاد، همان، ص 283 به نقل از منظومه زينبيه، 1376، ص 46.
42ـــ فوكو، همان، ص 55.چ

منبع: ماه نامه زمانه